۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

"گرگها خوب بدانند در اين ايل غريب
گر پدر مرد تفنگ پدري هست هنوز
گرچه مردان قبيله همگي کشته شدند
توي گهواره چوبي پسري هست هنوز
آب اگر نيست نترسيد که در قافله مان
دل دريايي و چشمان تري هست هنوز"
منسوب به خانم رهنورد
----------------------------------------

گرچه از پنجه گرگان اثري هست هنوز
ليک در غيرت من شور و شري هست هنوز
گرچه هر راه ببستند و به در قفل زدند
با سر سبز و جوان باز دري هست هنوز
گرچه سرخ است زبانها و سرت بر باد است
شور اين قافله برپاست، سري هست هنوز
گرچه دندان شب گرگ به تن رفت فرو
بيش از اين جان تنم دوست تري هست هنوز
وطنم گرچه شغالان به تنت چنگ زدند
چنگ فرياد از اين پرده دري هست هنوز
مادران کودک و سرباز زبس زاييدند
اندر اين جنگل پرزوزه نري هست هنوز
"گرگها خوب بدانند در اين ايل غريب
گر پدر مرد تفنگ پدري هست هنوز
گرچه مردان قبيله همگي کشته شدند
توي گهواره چوبي پسري هست هنوز
آب اگر نيست نترسيد که در قافله مان
دل دريايي و چشمان تري هست هنوز"
تا که استاده ام اينجا قبيله امن است
زين سپر، هوش، مگر سينه تري هست هنوز؟
هاي شلاق بزن، مام وطن در سينه ست
ناز بنياد مکن، چون سپري هست هنوز
بار خود بسته، نشستيم در اين کشتي نوح
خارج از جمع زمان کره خري هست هنوز
خوب دريافتم از رقص نمودار شگرف
داستان عبث جن و پري هست هنوز
بهر آن هاله نور اين دل من خنديدست
منتظر باش که شق القمري هست هنوز
چشم نادان شده بي نور و زبانش الکن
ليک ديو دله را گوش کري هست هنوز
کرکسان گرچه نشستند به بام وطنم
کفتر نامه بر خوش خبري هست هنوز
کاوه، آهنگرمان، ديو دغلکار بکشت
رسم آهنگري و دادگري هست هنوز

=== کاوه

هیچ نظری موجود نیست: