۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

ولنتاين-اسپندارمذگان-مهرگان


فراررسيدن جشن ولنتاين، دوستان پيگير و پايبند به ارزشهاي آريايي را بر آن مي دارد تا با معرفي و برشمردن ويژگي اسپندارمذگان آن را به عنوان جايگزين براي جشن ولنتاين معرفي کنند.
ضمن احترام به همفکران و سپاس از ايشان به خاطر دغده هاي ميهنيشان مواردي چند را که مورد گفتمان گروهها و NGOهاي دوستدار فرهنگ ايران زمين هم قرارگرفته را به آگاهيتان مي رسانم.
ضمن پرهيز از پرداختن به يک بحث تمام اسطوره اي و بازگو کردن ريشه ها و شوندهاي آيينهاي موجود بطور کوتاه و گذرا دو جشن اسپندارمذگان و مهرگان را مرور مي کنم تا شبهات موجود به حداقل برسد و گفته ها مسير تفاهم را هموارتر کند.
جشني که امروزه به عنوان نامزد جايگزيني براي ولنتاين بزرگنمايي مي شود اسپندارمذگان است که در گاهشماري جشنها در تاريخ 5 اسفندماه برگذار مي شود. نزديکي زماني و تاحدودي موضوعي اين دو آيين يعني ولنتاين و اسپندارمذگان علاقه مندان به زدودن فرهنگ بيگانه را بر آن داشته تا نمونه ايراني را جايگزين نمونه انيراني کنند بي نوجه به اينکه اسپندارمذگان جشني ست که که به خاطر زمين و براي آن برگذار مي شود و اشاره به زن و گراميداشت او تمثيلي ست از باروري و زايا بودن و زندگي ساز بودن که ستايشي ست مشترک با کاربردي مادي و معنوي ميان زن و زمين. ولي صرفا نه مي توان و نه بايد براي حذف ولنتاين مقوله عشق (که اسپندارمذگان حداقل به معني ولنتابن تهي از آن است) را در اين نزديکترين جشن بزرگ آريايي به ولنتاين گنجاند و دگرنکته اينکه اکثرا 29 بهمن ماه را به عنوان سررسيد اين جشن در نظر مي گيرند که علاوه بر ناهمساني با تاريخ اصلي آن يعني 5 اسفندماه (اين مشکل به خاطر 6 روزي است که در روايتي ديگر در گاهشماري جلو کشيده مي شود)يک ناهمگوني اسمي نيز ايجاد مي کند.
يعني در اين گاهشماري دقيق و پيچيده همراه با جنبه هاي سنبليک که اکثر آنها با هم همخواني دارد، جشني که نام اسفند در نام آن است و بر آن است در بهمن ماه برگذار مي شود؟ که چنين چيزي موردي يکسان را هم در کنار خود نمي بيند. توجه داشته باشيد که بدينسان ارجداشت هر فرهنگي جز ايجاد ترک انهدام بر ساختار آن فرهنگ هوده اي نخواهد داشت و اينگونه خود ما هستيم که در دل فرهنگ ديرپاي خود خندستاني ساخته ايم و هوده اي جز سردرگمي و سرگرمي به انطباق کورکورانه بقيه ناهمساني هاي فرهنگي برايمان نخواهد داشت.
همچنين جشني بسيار با عظمت و شکوه به نام مهرگان که بعد از نوروز بزرگترين جشن ايراني مي باشد در دفتر فرهنگي ما موجود است که هم نام آن و هم جنبه هاي سنبليک آن کاملا در برگيرنده و منطبق بر طيف معنايي موجود در "عشق"، "مهر" و "پيمان" است و بگونه اهداي يک حلقه که يک نشان آريايي ست به نشانه بستن پيمان و تمديد اين کشش بوسيله هديه اي در هرسال جاري مي شود.
و در آخر اشاره مي کنم که براي برتر بودن نياز نيست تمام حرکتهاي فرهنگي دنيا را به گردن بگيريم و به طريقي سعي در ثبت آنها به نام خود داشته باشيم و حتي در مواردي غير از اين که اگر براي آن معادل ايراني هم وجود نداشت نبايد با دستکاري در معاني و سنبلها و تاريخها سعي در ايجاد محيط ايراني تر بنماييم چون هم سنبلهاي فرهنگي ما و هم ديگر فرهنگها بدون شوند شکل نگرفته و فلسفه اي پشت اين شکل گيري زنده است که با اسم جديد سازگاري نخواهد داشت.تغيير آنها همانند معادله اي است که فقط جواب مساوي براي آن درنظر گرفته شده باشد ولي جان معادله نتيجه معادله را معامله ميداند

کاوه مرادي

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Man ham ba nazare shoma movafegham, be nazar menteghi miad

ناشناس گفت...

آقا مگخ چه اشکالي داره ما اسفند رو هم جشن بگيريم؟

ناشناس گفت...

سلام با تشکر از ما .کاش به جای تقلید کورکورانه از جوامع بی فرهنگ به ریشه های فرهنگی خودمون سفر کنیم تا ببینیم اجداد ما کی بودن وچی می گفتن.